رادمهری وریحانه و رهام درخانه عزیز
یک روزی از این روزها رفته بودیم خونه عزیز چند تا شیطنت داشتید عکس هاش و می گذارم خودشون نشون دهنده شیطنتهای شما وروجک هاست اینجا سه تا عروسک گذاشتید روی پاهاتون و با هم لالایی می خونید دایی سجاد براتون دنت خریده و شما کلی ذوق کردید به عشق اینکه دایی سجاد براتون دنت خریده جوگیر شدید رفتید لباسهای طفلی رو پوشیدید می گید ما دایی سجادیم قبل از اینکه ریحانه بیاد برای خودت با کوسن ها خونه درست کرده بودی و توش بازی می کردی یک دفعه متوجه شدم که صدات نمیاد اومدم بالای سرت دیدم جوجوم خوابش برده مامان هم از فرصت استفاده ...
نویسنده :
مامان
12:19